سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

سی و هشت

    نظر

به اینجاهای چهل که می رسه یه حسی مثل آخر سیزده به در، مثل عصر روز جمعه، مثل آخرین روزهای شهریور، مثل برگشتن از یه سفر خوب و خوش غمگینه. دوست داری ثانیه ها کش بیان. به روزهای گذشته که نگاه می کنی می بینی می شد بهتر از این باشی. می بینی باز خیلی چیزها را جدی نگرفتی. می بینی حالا حالا ها راه داری برای رسیدن...... اما یه خاطراتی هم هست که می مونه روزهای سخت و دلتنگی که به هیچ کس نمی تونستی پناه ببری. روزهایی که به خود خودش پناه بردی و چه خوب پناهت داد. به خودت می گی نکنه یادت بره نکنه فراموش کنی چه روزهای سختی که بهت آرامش داد حالا یه کم شکرگزار باش. نذار آلوده گناه بشی. مسئولیت تو سنگین تره. طوری زندگی کن که شرمنده خودت نباشی. که شرمنده خدا نباشی. این آیه رو این ماه خیلی خوندی

و (بی‌چاره) انسان را هر گاه فقر و مصیبت و رنجی پیش آید در آن حال به دعا و توبه و انابه به درگاه خدای خود رود و چون نعمت و ثروتی از سوی خود به او عطا کند خدایی را که از این پیش می‏خواند به کلی فراموش سازد و برای خدای یکتا شریک و همتاهایی قرار دهد تا (خلق را) از راه خدا گمراه سازد. بگو: (ای نگون‌بخت) اندکی به کفر (و عصیان) لذّت و آسایش جو، که عاقبت از اهل آتش دوزخ خواهی بود. آیه هشت سوره زیبای زمر

نکنه مثل همان انسانهای بیچاره ای بشی که این همه ازشون گریزانی.تو این آیه را خیلی خوندی خیلی مسئولی پس حواست باشه.

خدایا مثل همیشه خودت پناهم بده و نگذار گم بشم.